امروز: پنجشنبه 9 فروردین 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

بررسی نبرد قادسیه

بررسی نبرد قادسیه دسته: تاریخ و ادبیات
بازدید: 5 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 52 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 93

مهاجرت اعراب به ایران از راه خشكی و از سمت عراق بوده است و از روزگاران بس كهن مردم فقیر آن سرزمین كه سامی نژاد هستند پی در پی در جستجوی چراگاه و زمینه های بارور به سوی شمال كوچ می كردند از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح آبادیهای شمالی این سرزمین كه كشورهای عراق، سوریه، فلسطین، لبنان كنونی كه هلال خصیت نامیده می شد، یعنی سرزمین هلالی بار آور، مورد

قیمت فایل فقط 22,100 تومان

خرید

مهاجرت اعراب به ایران:

مهاجرت اعراب به ایران از راه خشكی و از سمت عراق بوده است. و از روزگاران بس كهن مردم فقیر آن سرزمین  كه سامی نژاد هستند پی در پی در جستجوی چراگاه و زمینه های بارور به سوی شمال  كوچ می كردند از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح آبادیهای شمالی این سرزمین كه كشورهای عراق، سوریه، فلسطین، لبنان كنونی كه هلال خصیت نامیده می شد، یعنی سرزمین هلالی بار آور، مورد توجه عربها بادیه قرار گرفت، و برنشان این كوچهای پیاپی دراز تاریخ ساكنان این سرزمین  توانستند با كوچهای پی در پی، دولتهای سامی نژاد قدیم چون اگر، بابل و دولتهای آرامی و كنعاتی  فنیقی و بحرانی را در هلال پیدار سازند، اكنون از این رو تیرهای سامی نژاد مزبور ناگریز در جستجوی چرا گاه و آب با حواشی خود از آنجا به سرزمینهای آباد شمالی كوچ نمایند. بنابراین عراق و سوریه و فلسطین كه شبه جزیره عربستان در مسان آنها واقع و دریا یا كوهستان یابند میانه آنها نبود از روزگار دیرین كوچگاه عربها بوده است.[1]

از جمله قبایلی كه در اواخر سلسله اشكانی و اوایل روزگار ساسانیان به ایران آمدند یكی طوایف بنوالعلم بوده كه به داخل ایران مهاجرت كرد، این قبیله در پیش از اسلام در ایالت خوزستانی در هویزه و مناذركبری در شمال غربی اهواز مسكن داشتند و از بومیان آنجا به شمار می رفتند و در هنگام حمله اعراب به ایران به یاری هم فراوان خود برخاستند با مهمانداران ایرانی خویش جنگیدند و چون عربها بر خوزستان دست یافتند. به بصره كه شهری جدید الاحداث بود كوچیدند[2] در زمان ساسانیان در ایان پادشاهی  اردشیر اول (41- 266) قابل ازد در كرمان تحت فرمانروایی ایران سكونت اختیار كرده بودند البته در بحرین نیز قبایل بنی تمیم و عبد القیس زیر نفوذ ایران بودند، در حیره نیز تنوفیان بر بخش بزرگی از عربستان حكومت داشتند و عموماً خراجگذار دولت ایران به شمار می رفتند و در واقع رغیب ایران بودند، بنابراین از روزگار دیرین ایران به درجات مختلف با اعراب  نزدیكی  و مناسبات دوستانه داشته است.[3] ولی با این حال، ایرانیان حتی المقدور از مهاجرت اعراب به ایران جلوگیری می كردند و در این زمان عشایر بسیاری از اعراب صحرانورد دو روی به مهاجرت آورده و به مرزهای ایران نزدیك شده بودند و اگر جلوگیری ساسانیان از ایشان توسط دولت دست نشانده حمیره نبود در اندك زمانی سراسر عراق و خوزستان و پارسی را عشایر عرب فرا می گرفتند، چون این عشایر فقیر در مرزهای ایران خطر بزرگی برای كشور به شمار می رفتند، شخص یاران ساسانی همواره مراتب جلوگیری از ایسان بودند. حتی پادشاهان عرب حیره كه تحت حمایت ایران بودند وظیفه مهم ایشان نگاهداری مرزها و دوراندن آن عشایر عرب از خاك ایران بود، چنانكه همین وظیفه را عنانیان پادشاهان دست نشانده روم در مرزهای سوریه انجام می دادند.

ولی با این حال اعراب از ضعف دولت ها استفاده كرده به ایران هجوم می آوردند و دست به قتل و غارت می زدند چنانچه شاهپور دوم ( ذوالاكتاف) اعراب بنوتغلب و بنوبكر را كه باعث خراجی ایران شده بودند گوشمالی داد و همچنین در زمان خسرو اول (انوشیروان) دسته ای از قبیله لیزایاد از فرات گذشته در عراق و جزیره به تاخت و تاز و چپاول پرداختند و جنگی با ایرانیان كرد، مردمی انبوه را بكشند این جنگ در تاریخ عرب به نام دیر الجماجم معروف است زیرا آن واقعه در نزدیكی دیری رخ داد كه تازیان از كمر كشتگان پشته ای ساختند، خسرو انوشیروان سپاهیان را به دفع ایشان فرستاد و ایشان را هلاك كرد.[4]

حملات عرب پس از اسلام:

قرنها به این سان گذشت و اعراب پیوسته به انبوهی شمار و سختی معیتشان می افزود و ناگزیر بودند موانع ایران ورودی و مصر را از پیش برداشته و برای رسیدن به زندگی بهتر راه مهاجرت را بر روی خود باز كنند. در این هنگام پیغمبر اسلام (ص) لوای دعوت بر افراشت و اعراب را به پذیرش این اسلام دعوت نمود.

و این، پیدایش اسلام در جزیره العرب قطعاً مهم ترین رویداد هزاره اول تاریخ مسیحیت بوده این حادثه نه تنها نقشه جغرافیایی شرق را عوض كرد همچنین سرنوشت و میسر زندگی كم تر از نیمی از بشریت را تغییر داد و به تاریخ جهتی نو بخشید، اسلام اعراب را از قید عادت و غرائز بیابانی و نیمه وحشی به ویشان رهایند و آنان را تحت یك برادری جامع جهانی و نظم اجتماعی در آورد و از آنان افراد خوبی ساخت، این سازنده ترین خدمت: این این است، شود و هیجان برخاسته از تبلیغ مذهبی كه در تغییر روحیه درنده خویی آنان بكار رفت، اعراب آن را برنامه توسعه طلبی شان دانستند و در نظر آنان اشغال فیزیكی سرزمین را مقدمه ضروری گسترش ایشان بود.[5] 

اما در انجام این مقصود مشكات فراوان وجود دانست چون از یك طرف روحیها متصرفات خود را تا شمال غربی و ایرانی ها دامنه نفوذ خویش را تا جنوب غربی و مشرق عربستان توسعه داده بودند و این امر مسلم بود كه اگر حضرت رسول و جانشینان وی در صدد بسط نفوذ اسلام  بر می آمدند در نواحی مزبور با منابع رولیتن روم و ایران اصطحكاك پیدا می كردند، بالنتیجه بین مسلمین و قواء روم و ایران محارباتی به وقوع پیوست.[6] برخوردهای تا زان با ایرانیان و تاخت و تاز آنها به این سرزمین گر چه به دست آویز دین وزیر لوای اسلام بوده اما انگیزه اصلی آن برای بیشتر ایشان همان بود كه همواره ملتهای تازه نفس پر جمعیت و فزاینده و تنگدست و بد خاك را به تجاوز به سرزمینهای آباد بر می انگیز و آن همانا به دست آوردن گشایش و آسایش در زندگی است، ظهور اسلام این امر طبیعی ( مهاجرت مردم تازه نفس و گرسنه از سرزمین خشك و بی حاصل به سرزمینهای حاصلخیز ) را سامان داد.[7] سلطه تازیان باری انحطاط دولت ایران و روم كه در این زمان به متنهای خود رسیده بود كار حمله و مهاجرت عربها را به آن كشور آسان كرد.[8]

و این انحطاط در ایران به این شكل بود كه ظهور این حنیف اسلام و بعثت پیامبر اكرم (ص) و هجرت آن حضورت از مكه به مدینه ( 622م.) مصادف بود با دوران پادشاهی خسور دوم ( پرویز) و جنگهای وی با هر مل امپراطور روم كه از سال 63 تا 627 طول كشید و پس از كامیابی  مقدماتی به شكست ایرانیان و خلع خسرو از سلطنت پایان یافت، این جنگهای بیست و چهار ساله دولت نیرومند ساسانی را به ضعفی عظیم دچار كرد و هرج و مرج دربار ساسانی بعد از خلع خسرو پرویز نیز به حدی بود كه هر پادشاه سپس از سلطنتی كوتاه بر اثر مرگ با قتل  یا خلع به پادشاهی دیگر تبدیل می یافت و هیچكس را برای اطلاح اوضاع فرصتی نبود، مخارج كمر شكن دربارها مایه تحمیل مالیات سنگینی بر مردم شده بود كه طبعاً می بایست به وسیله  طبقه دوم یعنی كشاورزان و پیشه وارن پرداخته شود. طبقات عالیه و روحانیون از رفتار خود مردم را به ستوه آوردند، اختلاف دینی میان پیروان زردتشت و مزدك و مانی و بود او عیسی در موانع مختلف مملكت به نهایت رسیده بود و با چنین وضع خلاف و دشمنی در میان طبقات ممتاز یعنی طبقه حاكمه كشور نیز به شدت جریان داشت و آثار  انقراض و پریشانی دولت كهن ساسانی هویدا بود.[9]

بنابراین یاران در اواخر دوره ساسانی مساعد هر گونه اقدامی بود و این واقعیتی است كه كلیه ایران شناسان داخلی و خارجی بر آن اتفاق نظر دارند.

مسائلی كه ذكر شد تاب و توان مردم ایران را ربوده بود، و همگی ناراضی به نظر می رسیدند و روح آریائی در جستجوی آزادی فكر دو اندیشه و جسم او در طالب عدالت اجتماعی و مساوات بود یعنی دقیقاً همان چیزی كه دولت ساسانی با آن شدت بیگانه بود. در آن طرف اعراب كه اینك اندیشه سیاسی یافته و با دستاویزی بسیار موثر به نام اسلام به اتحاد نسبی قبیله ای رسیده بودند در همان روزهای اولیه كسب قدرت و تثبیت خلاقیت عربی به تدارك تحقق آمال دیرینه خویش پرداختند[10].

اعراب با سلاح جدید خودسری نام داشت همه مردم روی زمین را به یكتا پرستی و برابری و برادری می خواند و این ندای توحید  و مساوات و عدالت طبقه مظلوم و محروم اجتماع را كه بیش از دیگر طبقات بودند به خود جلب كرد، آنان كه راه نجاتی یافته گروه گروه به این جدیدی در آمدند و طومار رسم كهن را در هم نوردیدند، پیغمبر اسلام همه اعراب جزیره العرب را چه در داخل و چه در خارج از مرزهای عربستان با هم متحد ساخته و به این مبین اسلام درآورد. و وعده ایشان به قوم خود این بود كه اگر دین وی را بپذیرند عراق و ایران و سوریه از آن ایشان خواهد شد. بنابراین اعراب مسلمانیكه در تنگی  معیشت می سوختند به امید اینكه اگر فاتح شوند سرزمین های سر سبز و خرم عراق و ایران و سوریه و مصر را تصرف خواهند كرد و اگر كشته شوند تهیه شده و به بهشت جاویدان رخت خواهند بست دعوت آن حضرت را لبیك گفته، تا در زمان جانشینان او به كشور گشایی بپردازند.

پس از رحلت آن حضرت جانشینان پیامبر كه خلفای راستین بودند  شیوه وی را در اتحاد قبایل ادامه داده ولی چون كشور حیره در شمال شرقی جزیره العرب زیر سیطره ایرانیان بود و از میان بردن آن دولت بدون مداخله حامیانشان یعنی ایران عملی نمی گردید بالطبع پای دولت ایران را به میان كشید از بدبختی ایرانیان از بین رفتن دولت حیره كه دروازه ایران محسوب می شد به آسانی امكان پذیر نمی گشت.[11]

روایات مختلفی در رابطه با علل برچیده شدن دودمان لخمی در حیره بیان شده است بنابر روایات عرب هنگامی كه خسرو پرویز از پیش بهران چوبین می گریخت را به نعمان سوم پادشاه حیره پناه برده اما چون مجدداً تاج و تخت خود را بازیافت به تلافی مساعدت نعمان وی را زیر پای بیل افكند و بساط دودمان حیره بر چیره شد  اما منابع دیگر بر چیه شدن دولت لخمی را كار عدی بن زید شاعر می دانند: این شاعر كه در دربار ساسانیان بسیار مقبول بود با نشاندن لغمان شخص مورد توجه خود؛ بر سریر سلطنت سلسله بنی لخم را تداوم بخشید. صعود سریع نعمان در حیره موجب شد حاسدانه به توطئه علیه او دست زنند؛ نعمان؛ به قتل رسید و پسرش برای انتقام خون پدر؛ خسرو پرویز را علیه نعمان سوم برانگیخت. نعمان سوم كه به نافرمانی متهم شده بود از محل متواری و به قبیله طی پناه برد اما آنها از كمك به او خودداری كردند؛ سپس او به شخص هانی بن قبیصه از قبیله ذهل بن شیبان مراجعه كرد و از حمایت موثر او برخوردار شد.[12]

برخی منابع نیز معتقدند كه از علل بركناری نعمان گرایش او به آئین نصاری بوده است.

اما به هر حال پس از برچیده شدن دودمان حیره؛ دولت حیره به ایاس از قبلیه طی داده شد و بخشی از قلمرو ایران گردید؛ برچیده شدن دودمان دست نشانده لحفی بدان معنی بود كه دیگر نه نیروی بازدارنده وجود داشت و نه نفوذ متوفق محلی كه قبایل عرب جانبش را نگه دارد؛ و قدرت آن را داشته باشد كه در صورت  دست اندازی آنها به مرزهای ایران سركوبشان كند؛ البته اما اینكه وجود قدرت لحنی مانع حمله اعراب به ایران و سقوط دولت لرزان ساسانی می گردید دعوی محال  است اما فقدان این دولت حایل هر اندازه ناتوان  در گستاخی جنگجویان مسلمان عرب در دست اندازی های اعراب به ایران سهمی داشته است به ویژه كه این دست اندازیها سپس از پادشاهی قباد دوم در ایام پادشاهی  شیر و سیر كه دولت ساسانی به كلی گرفتار هرج و مرج و انحطاط گردیده بود آغاز شد؛ به این معنی كه در واقع برچیده شدن بساط حكومت بحفی بدان معنی بود كه دیگر نه نیروی بازدارنده وجود داشت و نه نیروی متوفق محلی كه بتواند قبایل جانبش را نگه دارد و قدرت آنرا داشته باشد كه در صورت دست اندازی اعراب به مرزهای ایران آن سركوبشان كند.[13]

و با از بین رفتن این دولت پرده مایل بین اعراب و ایرانیان بر چیده شد.[14]

نخستین زنگ خطر از این بی تدبیری خسرو پرویز؛ واقعه ذی قار بود كه در واقع اولین برخورد اعراب مسلمان و ایرانیان بوده است.[15]

در این واقعه ( ذی قار) اعرابی كه در كار تاخت و تاز و غارت مرزهای ایران بودند به یك دسته هزار نفری از سواران ایرانی برخوردند و در این واقعه دو سردار ایرانی به قتل رسیدند و ایرانیان شكست خوردند؛ این واقعه نقطه عطفی بود در تاریخ عرب و پیش درآمدی بر فتوحات مسلمانان در ایران تلقی می شد.[16]

اگر چه این درگیری كوچك و اهمیت چندانی نداشت و لیكن اثرات مهمی داشته زیرا این پیروزی اعراب را در مورد قدرت سپاهیان ساسانی به تردید مسلمانان بر ایرانیان دانست؛ زیرا تا قبل از این پیروزی اعراب كشور ایران را صعب المنال تراز قلمروی روم شرقی می دانستند  و از پرداختن به آن به سبب عظمت پادشاهان ایران و شهرتی كه در سركوبی مردم جهان داشتند بیمناك بودند.[17]

اما پس از این پیروزی اعراب دریافتند كه ایران این زمان؛ ایران زمان شاهپور و انوشیروان نیست و لشكریان و پادشاه آن قدرت و سیاست سابق را ندارند و غلبه یافتن بر آنها برای اعراب امریست ممكن؛ به خصوص اینكه پس از پادشاهی قباد دوم دولت ساسانی  به كلی گرفتار هرج و مرج و انحطاط گردیده بود به این معنی كه ستیز بر سردست یافتن به تاج و تخت در میان مدعیان پادشاهی و تغییر پی در پی زمامداران تیسفون مجال لشكركشی طرح ریزی شده و مداوم؛ برای مراجعه با این موج بالا گیرند و دست اندازیهای آن نمی داد.[18]

از همین رو دو تن از سران قبیله ربیعه به نامهای مثنی بن حادثه شیبانی در حدود حیره و سویدبن قطبه در نزدیك ابله - پیوسته در كناره های خاك ایران تاخت و تاز می كردند و چون با پریشانیها و بیسامانیهای كه بود تعقیب آنها ممكن  نمی شد به جارتشان هر روز می افزود. دولت حیره هم كه سابقاً برای جلوگیری از همین تجاوزات بدویها به ایران خدمت می كرد همانطور كه ذكر شد از سوء سیاست شد و خسرو پرویز در این هنگام از میان رفته بود؛ مثنی بن حادثه در این غارتهای سرحدی جسورتر شهرت و آوازه بیشتر یافت. به علاوه مقارن پایان جنگهای رده اسلام آورد و در مدینه خرابی اوضاع ایران را برای خلیفه باز نمود و او را به جنگ به ایران تشویق كرد؛ باری با قبول اسلام متنی خود را به مسلمین بست تا در تاخت و تازهای خویش مدینه را نیز پشت سر خود دانسته باشد.[19] او از خلیفه خواست محاكم او را بر تازه مسلمان شدگان قبیله خود ریاست و در مرزهای غربی ایران پیشقدم مسلمانان قرار دهد؛ با پیوستن مثنی به اسلام باعث گردید عملاً تابعیت همه اعرابی كه در كار تاخت  تاز به نواحی مرزی و پر جمعیت و زراعی بردند را بدست آورد اما خلیفه اعتماد نكرد كه اداره سپاه را به مردی مسلمان سپارد از این روخالدبن ولید ( سیف الله) كه از دلاوران عرب بود؛ و پیغمبر او را سیف الله لقب می خواند برای اداره عملیات جنگی به عراق كسیل داد؛ در باب آنكه خالد از كدام جانب به عراق درآمد و آن راه كه در طی این تاخت و تاز خویش  پیمود از كجا می گذشت در روایتها اختلاف است ولی روایت صحیحتر این است كه خالد از جانب ابله به عراق آمد. در هر حال جنگهای خالد در عراق  بی شك و بیشتر دست بردها وزد و خوردهایی بوده است كه در دنبال جنگهای اهل رده انجام یافته است و صورت یك لشكركشی منظم و مرتبی را به قصد فتح ایران ندانسته است. در حقیقت بیشتر اعراب تغلب و طوایف همپیمان آنها كه در طی این زد و خوردها مورد حمله خالد بوده اند كسانی می بوده اند كه در واقفه رده با سجاح و مرتدان عرب ارتباط و همكاری می دانسته اند یا از بحرین و یمامه از پیش خالد به عراق گریخته بوده اند و خالد هم با فرمان یا دستوری ابوبكر در دنبال آنها به عراق آمده است. و همچنین قصر بعضی از اعراب تا حدی نشر اسلام در بین اعراب نصاری عراق بوده و دستبرد به نواحی سرسبزوان.

البته در آن زمان اندیشه فتح ایران و جنگ منظم با دولت ساسانی بی شك به خاطر خلیفه نمی گذشت لیكن این امر نتیجه یی بود كه رفته رفته از پیشرفت اعراب در حدود فرات و عراق به حصول پیوست؛ سك نیست كه مثنی با قبول اسلام پای اعراب حجاز را به نواحی عرب نشین عراق بازكرد و آنها را برای سعی در نشر آیین تازه در بین اعراب عراق دل داد و گرفتاریهای ساسانیان را در امور داخلی برای آنها روشن نمود؛ لیكن ظاهراً این مایه تاثیر داشت كه خلیفه خالد را جهت امارت مسلمانان عراق و  بقایای اهل رده در آنجا گسیل داد: كاری كه بعدها منجر شد به زد و خوردهای سرمدی با طلایه ها  پادگامانهای تنبیه سپاه ایران و از آن؛ ضعف و فتور دولت فرس بر اعراب آشكار شد.[20]

بنابراین خالدبن ولید قهرمان جنگهای رده بود با فرماندهی او در مدت شش ماه همه قبایل را به اطاعت اسلام درآورد و نخست قبیله طی بعداسد و عنطفان و در پایان بنی حنیفه را در تمام وادار به تسلیم كرد.[21]

خالد كه به تدریج برای سركوب قبایل سرتدمی رفت در آستانه نواحی جنوبی عراق قرار گرفت و كسانی از قبایل مرتد شده به عراق گریخته و اصولاً برخی از آنها چون بنی تمیم در آن حدود زندگی می كردند. پیروزیهای  پی در پی مسلمانان در این نواحی كسانی از سران قبایل ساكن در جنوب عراق را بر آن داشت تا در اندیشه بهره گیری از نیرو ما برای تصرف حیره بیفتد این نخستین جرقه فتوحات خالد در عراق و سپس در ایران بوده است.[22]

قبل از رسیدن خالد به عراق بسیاری از سپاهیان او برگشته گویا از جنگ ایران فدر داشتند و فقط باده هزار سپاهی ورزیده یا مانده بود؛ عده ای دیگر به خالد پیوستند كه جمعاً 18 هزار نفر شدند و اولین محلی كه جنگ در آن واقع شد حفیر[23] بود و آ. یك سرحد مهم و عظیم و محكم و مجهز  بود.[24] فرمانروای این محل هرمز بود؛ سربازان هرمز با زنجیر به هم بسته شده بودند كه از جنگ نگریزند چون خالد آگاه شد كه ایرانیان پیش او به حفیر آمده اند سپاه خود را به كاظمه برد خالد سپاه خود را در جایی كه آب نبود روبه روی سپاه ایران قرار داد و در پاسخ لشكریان خود گفت: خداوند آب را به هر یك از دو گروه كه در نبرد پادشاهی  می كنند ارزانی خواهد كرد؛ خالد بر هرمز پیروز شد و این نبرد به ذات السلاسل شهرت یافت.[25]

باری هزیمیتان لشكر هرمز در حدود مزار نزدیك نهری فرود آمدند. قارن قریانس هم كه از مداین به كمك هرمز آمده بود به انها پیوست. در این لشكرگاه تازه قباد و انوشجان هم كه از واقعه ذات السلاسل گریخته بودند به یاران پیوستند؛ خالدنیز؛ كه در دنبال  هزیمیتان بود؛ بدین جایگاه در رسید. جنگ سختی در گرفت كه در آن هم قارن كشته شد هم قابد و هم انوشجان. از ایرانیان عده زیادی كشته آمدند و بعضی در آب غرق شدند ( صفر 12 هـ . ق). باز اسیر و غنمیت فراوان بدست آمد كه بهره یی از آن به مدینه كسیل گشت. در تمام این راه برزیگران و كشاورزان غالباً به صلح تسلیم شدند و جزیه قبول كردند. مسلمانان هم؛ چنانكه دستور خلیفه بود؛ متعرض آنها نشدند این جنگ را چون نزدیك نهر بود بعضی وقمه شنی خوانده اند - یعنی وقمه نهر - و بعضی سبب مجاورت با مزار و مقه مذار نام داده اند. این مزار تا بصره چهار روز راه بود و در واقع كرسی ولایت میسان بشمار می آمد و در محل كوه العماره امرو واقع بود. در هر حال با این فتح خالد كه از جانب بحرین به عراق می آمد؛ در بین راه تا حدی ایمنی و غنیمت یافت. در بین اسیرانی كه درین واقعه به مدینه فرستاده آوردند نصرانیی بود كه بعدها حسن بصری از او زاد. بهر حال كسانی از اعراب كه نصارا و جزو رعیت ایران به شمار می آمدند درین زد و خوردها طبعاً جانب ایران را گرفتند و این نكته خشم و عصبیت قومی عهد جاهلی راینر برای اعراب تجدید كرد.[26]

حالد از مزار به جانب استان كسكر رفت. آنجا در موضعی  به نام ولجه كه در حدود واسط بود؛ خالد در این محل ( ولجه) گروهی را دركمین گذاشت و خود به جنگ با ایرانیان رفت و جنگی سخت نمود افرادی كه در كمین بودند از پشت شر به ایرانیان حمله كردند و خالد نیز از طرف دیگر حمله كرد تا اینكه تعداد زیادی از ایرانیان كشته شدند. این واقعه در سال 12 هـ اتفاق افتاد.[27]

تعدای از مسیحیان در جنگ ولجه كشته و اسیر شدند.

رفتاری كه خالد بن ولید با عرب های مسیحی در قشون ایران كرد عرب های عراق را به غیظ آورد. و طوایف عرب از مشرق و مغرب فرات به جنبش آمدند و از هر سوی گرد آمده در الیس[28]  كه در نزدیكی فران و تقریباً در وسط مسافت میان حیره وم موقع قدیم بصره واقع بود؛ اجتماعی كردند و تشونی هم از مداین به آن نقطه فرستاده شد. خالد از شنیدن  حنجر اسن قسشون كشی بزرگ به عجله عقب نشت و از مزات گذشته خط صحبت خود را حكم نمود پس از آن باز جلوتر آمده در الیس جنگ بسیار شدید در گرفت كه هر دو طرف تا اخرین درجه پافشاری كردند ولی عاقبت باز فتح مسلمین چیره شدند  چون خالد به واسطه پایداری فوق العاده ایرانیان قسم خورده بود در صورت فتح نهری از خون آنان جاری سازد تمام اسرا را جمع كرد و قریب سه روز به شكتار آنان مشغول بود تا قسم خود را انجام داده باشد و آن نهر كه خون ایرانیان را رنگین كرد بعدها نیز به نهر خون معروف شد.[29]

كار عمده ای كه خالد در عراق انجام داد فتح حمیره بد، آن هم به صلح، خالد پیش از آن كه به دروازة حمیره رسد پس مرزبان حمیره را كه به دفع او رفته بود مغلوب كرده بود كشته، مرزبان حمیره هم آزاد ب - از پیش او گریخته بود مردم حمیره شهر را بستند و در قلعه های خویش آماده مقاومت شدند خالد شهر را محاصره كرد و كاربر اهل شهر سخت شد در آن زد و خوردها كه روی می داد عده ای از اهل حمیره كشته شدند مردم به ستوه آمدند، بزرگان قوم كه به قلعه های خویش پناه جسته بوند و عامه را به جنگ می فرستادند مورد نفرت و خشم عامه شدند كه هر روز در اطراف قلعه ها جمع می شدند و از ضرورت صلح و تسلیم دم می زند آخر قلعگیان دست از مقاومت كشیدند و حاضر به مصالحه شدند به موجب یك روایت، پیری فرتوت از نصرانیان حمیره به مذاكره آمد و در این باب با خالد گفتگو كرد. راویان گویند این پیر پاره ای كاغذ در دست داشت، چیزی در آن پیچیده و خالد از وی پرسید آن چیست؟ گفت: زهر است، تا اگر صلح به سرانجام نیامد این زهر را بخورم و بمیرم و بیحرمتی نزد قوم بازنگردم خالد ، آن زهرا را گرفت و خورد ولی از آن زیانی ندید و پیر خیره شد این پیر - عبدالمسیح یا عمر و بن عبدالمسیح - نام داشت و زهر خوردن خالد در اهالی حمیره تأثیر گذاشت و صلح كردند، قرار بر آن شد كه اهصل حمیره جزیه بدهند، بر مسلمانان نشورند و از كار دشمنان هر چه آگاهی یابند به مسلمانان باز نمایند، در ربع الاول سال 12 هـ . خالد مژده فتح را و جزیه و هدایا به مدینه نزد ابوبكر فرستاد[30].

با فتح حمیره كلید تصرف بین النهرین به دست مسلمین افتاد به این معنی كه به صورت واحدهای نظامی تا دجله پیش آمدند و قلعه های كوچك و بزرگ متعددی را به تصرف درآوردند و در جبهه های مختلف محلی بیكار نمودند[31].

پس از حمیره خالد به انبار رفت آنجا را به این خاطر انبار می نامیدند كه انبار خوار و بار و غله بوده فرمانده سپاهیان آنجا شیرزاد بود چون رویارو می شدند خالد به تیراندازان خود دستور دار تیر بیندازند و چشم دشمن را هدف گیرد. به همین جهت این جنگ را ذات العیون هم می نامند شیرزاد كه چنین دید تقاضای صلح كرد و با صلح فتح شد[32].

اما ابن خلدون می نویسد: شترهای لاغر و ناتوان را كشته و در خندق انداختند تا از روی آنها عبور كنند چون نبرد سخت روی داد مسلمانان پیروز شدند[33].

اما اندكی پس از این هنگام نامه ای از طرف ابوبكر رسید كه به خالد فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبید جراح به شام برود خالد رهسپار شام گردید، چون به عین الثمر رسید دسته ای از سپاهیان خسرو به فرماندهی عقبه بن ابی هلال غری برخورد كرد كه آنا ابتدا در مقابل خالد سنگر گرفتند سپس حكم او را گردن نهادند[34].

قیمت فایل فقط 22,100 تومان

خرید

برچسب ها : بررسی نبرد قادسیه , مهاجرت اعراب به ایران , حملات عرب پس از اسلام

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر